روزی پرنده می شوم
روزی پرنده می شوم

روزی پرنده می شوم

خدام پارتی بازی بلده:دی

یه چیزی هست تو زندگیم که من با وجود تمام مشکلات همیشه بهش دلگرم بودم. 

حس می کنم در این یه مورد خدا خیلی سفارشی هوامو داشته، خیلی سفارشی 

نمی دونم چرا ولی تو همه مراحل زندگیم، دوران دبیرستان، کارشناسی، ارشد، وقتی که تو خوابگاه بودم، همیشه، همیشه هر جایی که رفتم بهترین و برجسته ترین افراد اون گروه دوستای من شدن. دوستای صمیمی، ناب و خالص من. دوستایی که می دونم خیلی از من بهترن و من هیچ وقت نتونستم لطفای بی دریغشونو جبران کنم.

فقط خواستم بگم که تک تکشونو خیلی دوس دارم. خیلی زیاد

اینم یه جورشه دیگه

مامان اومده آروم در گوشم میگه:" نذار خواهرت خونه رو جارو بکشه، خودت بکش، تو خیلی بهتر تمیز می کنی!"

به خیالش که الان کلی ازم تعریف کرده و منم کلی خوشحال شدم!! من ی نگاهی بهش کردم و بعد از چند بار عرعر کردن دست به کار شدم .

در حین کار همش چشش دنبالم بود و چنان قربون صدقم می رفت که انگار دارم موشک ناسا رو هوا می کنم :|


خدایا دوس داشتی استعدادای منو تو زمینه های دیگه ای جز کزت کاری بروز بدی؟ گناه دارم ،می دونی! خیلی گناه دارم:|

صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت...

انقد که این روزا همش سرم تو کتاب بود و چشام پر خواب ، اصن نفهمیدم این ماه مبارک چجوری اومد و چجوری رفت:(

فقط می دونم فردا ی روز خیلی خوبه 

روزی که من همیشه توش پراز لبخندم:)

عید بندگی مبارک


آقایون یاد بگیرن لطفن!

دو دسته از آقایون هستن که شدیدا حس احترام من به خودشون رو برمی انگیزن!

دسته اول: راننده تاکسیایی که در ماشینو واسه مسافر خانوم باز می کنن

و دسته دومم: آقایونی که از صندلی جلوی تاکسی پیاده میشن و با ی لحن قشنگی میگن:" خانوم شما بیا جلو بشین. "

لامصبا معلوم نیس از کجا اومدن!!  خعلی جنتلمنن:دی

معلومه که من خوبم:))

من میگم و ستاره با طرز خبیثانه ای به من می خنده و میگه:" باشه بابا تو خوبی، باشه، باشه..."

اما واقعا هیچی واسم سخت تر از کپی کردن تمرین دیگران نیس:(

اونم تمرین کی؟؟؟ آقای لپه 

خفت تا کجا عاخه:|

استاد بهینه سازیم بره یه فکری به حال خودش بکنه. با این همه عنایتی که من و ستاره هر روز بهش داریم من نگرانشم واقن.

نقش خود را پیدا کن!

شاید هم آمده ایم تا فقط تماشا کنیم

شاید هم آمده ایم تا سنگ صبور باشیم 

شاید هم آمده ایم تا مایه دلگرمی شویم 

بعضی ها هم شاید آمده اند تا آینه دق شوند 

کسی چه می داند؟؟

آخر قصه ما به کجا میرسد؟

همیشه برای آینده زندگی کرده ایم .

کاش یکی به یادمان می آورد این امروزی که اصلا تحویلش نمی گیریم همان فردای دیروزی است که برایش بال بال می زدیم. 

چه تعبیری بهتر از تعبیر دوست! "و کان الانسان عجولا"

انقدر عجول که هیچ وقت منتظر پایان قصه هایی که برای خود می نویسد نمی ماند. شاید دلیل سختی زندگی هم همین باشد. دلیل سختی زندگی این باشد که هیچ وقت شیرینی پایان در آن لمس نمی شود و همیشه سختی آغاز است که بزرگی می کند.


بیایید کمی روایتش کنیم؛ آخر قصه هایمان را می گویم.


دانلود تیتراژ مورد علاقه من:)



؟

آیا زمینی به این وسعت جایی برای بلعیدن من یک ونیم متری در خود ندارد؟؟

به یاد دوست

گرچه شب تاریک است...

         دل قوی دار، دل قوی دار...

                     سحر نزدیک است...

سوارکاری مدرن!

خر شیطان هم حیوان جالبی است.

به نظرم خر شیطان چارپایی است که هر کسی را می توانی از آن پیاده کنی جز خودت. عادم ها هرچقدر هم که در سوارکاری بی استعداد باشند در راندن خر شیطان بسیار استادانه عمل می کنند و طوری آن را می تازانند که متوقف کردنش کار حضرت فیل است.

بدترین شرایطی که هر کسی می تواند در آن گیر کند این است که خودش با خودش سر لج بیفتد. یعنی خودش دودستی شخص شخیصش را سوار جناب خر کند و برحسب پیشرفت علم ریموت کنترلرش راهم به دست شیطان بسپارد.

حالا فقط باید بنشیند و نظاره گر باشد تا باتری کنترلر تمام شود:|

برای خودم متاسفم.