روزی پرنده می شوم
روزی پرنده می شوم

روزی پرنده می شوم

اندر دل آتش درآ ...

باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی 

گر سوی مستان می روی مستانه شو مستانه شو 

چرا من بی قرارم ؟

یه غباری از خستگی های زیاد و آزاردهنده رو تنم نشسته. به قدری که دوس دارم یه هفته بخابم و از دنیا بی خبر باشم. پرده اتاقمو بکشم بی خیال اومدن شب و روز شم. بی خیال درس. بی خیال کار. بی خیال پروژه. بی خیال چیزایی که بلد نیستم. بی خیال چیزای خیلی سخت و خشکی که باید یاد بگیرم. 

دلم یه دوست می خاد. دلم میخاد مدتی از خونواده دور شم. خیلی وقته که دیگه نمی تونم حرفامو به کسی بزنم . خیلی وقته که دیگه گوشی برای شنیدن نیست. 

شاید اسم این بیماری غمباد باشه !


به سر سودای ...


اکسیژن لازمم !

ببین عزیزم حالا ک سر درمان نداری حداقل سر سازش داشته باش ! 

میدونی چن وقته دارم تحملت می کنم و صدام درنمیاد ؟ 

فک کنم تا من هستم توام هستی . پس بیا باهم کنار بیایم. بیا باهم دوس باشیم. باشه ؟ 


واقعن کلافگی :(

چقد خوووب میشد اگه وقتی از یچیزی کلی لذت می بری دو ساعت بعدش همه نمی ریختن سرتو لذت مذکور رو تا قطره آخر از دماغت درنمیاوردن :|


+ بعضی وقتا آدمای با ارزش زندگیت به قدری کلافت می کنن که مجبور میشی کاری رو بکنی که نباید :(

سفارشی ، مخصوص ، دو رو خشخاشی اصن :))

1.بفرما ! همینو می خاستی ؟ :|

 انقد از سیبیلاش تعریف کردی تا آخر آق کاظم با جعبه شیرینی اومد پیشت. الکی مثلا سوغاتی و تشکر و ایناس :))


2. میدونی چن وقت بود اینجوری بغلت نکرده بودم :(

چقد بده وقتی غریبه میشی :(


3. اینم خدمت شما ستاره خانوم  :***

بی خیالی !

یکی از مزایای فوق العاده خوب کتاب اینه ک باعث میشه ب هیچی فک نکنی ینی میدونی ی جورایی ی خط قرمز می کشه رو تموم نگرانیا و دغدغه هات . این خیلی دلچسبه :) 

امروز فهمیدم شنا کردنم ی همچین خاصیتی رو تو من ایجاد می کنه :)

دوس دارم زندگیمو پرکنم از این مواد مخدر :)


بشنوید

غبطه نه حسادت !

خوش به حالت اگر چیزی برای یاد دادن داری ...


کمی بلندتر :)

شبی که از همه عمر من سیاه تر است 

برس به داد غریبی که بی پناه تر است 

کمی بخند و شب شهر را چراغان کن 

تو که تبسمت از ماه نیز، ماه تر است :)


باده تویی !

آه که آن صدر سرا می نکند بار مرا *** می نکند محرم جان محرم اسرار مرا 

نغزی و خوبی و فرش آتش تیز نظرش *** پرسش همچون شکرش کرد گرفتار مرا 

گفت مرا مهر تو کو رنگ تو کو فر تو کو *** رنگ کجا ماند و بو ساعت دیدار مرا 


آنقدرها هم که فکر می کردی بزرگ نبود...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.