روزی پرنده می شوم
روزی پرنده می شوم

روزی پرنده می شوم

حرام خواری به سبک اسلامی

ینی حتم دارم اگه دوتا تانکرم پشت این چشمای من جاسازی کرده بودن الان آبش تموم شده بود. اما شاید باورتون نشه بازم اشک دارن این لامصبا. بازم دارن :|

قشنگ می تونم با این جف چشام کمبود آب تهرانو جبران کنم براتون :|

از اول ترم یک یادمه تموم روزای ثبت نام اشکای من به پهنای صورت همین جوری میومدن پایین . تا چن روزم ادامه داشتن ولی خب کم کم فراموش می کردم داغی که این یونی لعنتی با پولای مفتی که از من می گرفت رو سینم میذاشتو. پول دادن برای آموزش دیدن در حال کلی چیز بدی نیس. ولی پول دادن واس یه پیرمرد احمق مفت خور که بعد دو سال هنوز نمی دونه من دانشجوشم، عذابه عذااااب . 

+ استاد جان خیلی به خودت فشار نیار من فقط انتظار داشتم تو بعد دو سال قیافه منو بشناسی . فقط همین. کسی از تو انتظار کمک علمی نداش دلبندم. البته شاید همینم توقع زیادی باشه. شما زین پس فقط سعی کن  راه خونتو گم نکنی . خب ؟ 

...

بعضی وقتا مث امروز یادم میره یه جایی مث اینجا هم دارم. یه جایی که مث یه چاله فضایی پر از جاذبه می تونه تموم غصه های منو بریزه تو خودشو آرومم کنه. اگه نمی یومدم اینجا واس این بود که انقد اتفاقات رنگارنگ برام تو این چن وقت افتاد که نمی دونستم باید کدومو بنویسم. از جمله مهم ترینش این بود که یکی دو روزه فهمیدم کل تلاشی که تو این شیش ماه واس پایان نامم کردم با پیدا شدن یه مقاله جدید و نقض شدن کارهای من رفت رو هوا. خب به جهنم. کاریش نمی تونم بکنم که. پس باید از حافظه ماهی گونم کمک بگیرم برای فراموش کردنش. امیدوارم این یه جا بدردم بخوره حداقل. 

فرشته دوباره شروع کرده به کتک کاری. نمی دونم چشه. امروز صبح تا تو پارکینگ دمبالم کرده بود واس اینکه بتونه بزنتم. نمی دونم چ آرامشی از این کار بش دست میده. احساساتش واقن عجیبه. کاش می تونستم درکش کنم. شاید اینجوری کمتر بم فشار میومد. 

دوستم دعوتم کرده واس جشن عقدش . وقتی کسی جایی دعوتم می کنه بیشتر ناراحت میشم تا خوشحال . نمی تونم برم خب. شیمای عزیز انقد با مرام و خانومه که نمی تونستم بش بگم نمیام. نمی دونم چیکار کنم خدایا خودت حلش کن. 

نمی دونم چرا ناراحته . بم نمیگه ولی ازم ناراحته. کاش باهام حرف میزد :(