-
مامااااااان
شنبه 21 فروردین 1395 00:07
انقد می ترسم که جا داره داد بزنم بگم: "مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع " :(((((
-
آن به که به خواب یا به مستی گذرد...
چهارشنبه 18 فروردین 1395 22:01
با اینکه دمای هوا زیاد شده و زمین کم کم داره می فهمه که باید گرم شه اما نمی دونم چرا بدن من تو همون حالت منجمد قبل مونده. هنوزم مث روزای سرد زمستون انگشتام از شدت سرما سرخ و کرختن. و تنم داره به شدت می لرزه. بهار یه ویژگی دیگه هم به من اضافه کرده. اونم اینه که حالت اینرسی رو تو من فعال کرده:| طوری شدم که اصلن دوست...
-
حکمت 149
چهارشنبه 18 فروردین 1395 20:04
چقد این جمله از حضرت علی علیه السلام عمیقه: " اگر به آنچه می خواستی نرسیدی از آنچه هستی نگران نباش " خیلی سخت می فهمم چی میگه. شایدم اصن نمی فهمم . + اگر کسی نظری داشت بگه حتمن .
-
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست :)
یکشنبه 15 فروردین 1395 23:56
هیچ وقت نتونستم با کتابایی که مردمو بخاطر نعمت های خدا تشویق به پرستش و اطاعتش می کنن کنار بیام. این شیوه خیلی به دور از شان انسانه. به دو راز شان موجودیه که قلب داره. حس داره و می تونه عاشق بشه. تو این کتابا یجوری تو مخ آدم می کنن که چون خدا به تو فلان چیز و بهمان چیز و داده باید بپرستیش. خب اگه یه روز این خدا عشقش...
-
خواب من و قرار من ...
جمعه 13 فروردین 1395 00:27
بلخره به من اجازه دادن. بلخره منو بخشیدن ... اومدن و گفدن من رفیق توام، عین جمله یادم نمیاد اما هدفشون این بود که تاکید کنن رفاقتمون نزدیکه. نزدیک :)
-
باده تویی :)
جمعه 6 فروردین 1395 02:27
یواش یواش دارم به درجه شوماخری نائل میام. امروز آقا خان داداش جان، ارواحنا فداه :)) ، همچین مهر تایید کت و کلفتی به صلاحیت ما تو رانندگی زد :). خدایی امروز نه تو جدول زدم نه شاخ به شاخ شدم با کسی نه پهلوی کسیو شکافتم :|. تازه غول مرحله آخرم ک رد شدن از کوچه پس کوچه های پر پیچ و خم تنگ و پر از ماشین بودم ، کشتم :دی +...
-
بیچاره دلی که ماند بی تو !
چهارشنبه 4 فروردین 1395 03:10
-
من و فندقمون :)
دوشنبه 2 فروردین 1395 22:35
تجربیات اخیر نشون داده که بنده از جمله راننده های خانمی میشم که علاوه بر تبحر در تمامی مهارت های رانندگی به جدول هم علاقه خاصی دارن! البته حوزه علاقه مندی من یکم گسترده تره، تو این مدت به رفتن توی جوب و صعود از درخت با ماشین هم ارادت خاصی داشتم :| از همین تریبون برای شهردار محترم زبون درازی می کنم:)) . + تو این...
-
من چیکاره بیدم ؟؟!
دوشنبه 2 فروردین 1395 22:06
آورده اند که روزی : گل گاو زبان جان که یکی از نوابغ این مملکت بوده و از جمله کاندیداهای اصلی فرار مغزها به حساب میومده :)) ، با همین هوش سرشارش کرم مرطوب کننده دست و صورت QV رو میزنه رو مسواک و شروع می کنه به سابیدن دندوناش. متحیر از اینکه چرا خمیردندون تو دهنش کف نمی کنه هی شدت عمل کارشو بیشتر می کنه اما تغییری حس...
-
ستاره دنباله دار
جمعه 21 اسفند 1394 17:40
-
تمام شدی :)
جمعه 21 اسفند 1394 16:57
لحظه تحویلت زیبا بود. پر بود از امید. امید برای روزهایی که گذشتند. روزهایی که در آن لحظه معما بودند. فالی بودند سربسته. همان حسی را القا می کردند که موقع خرید تخم مرغ های شانسی در دلم می افتاد. شروعت افتضاح بود. پر بود از بدی. از دلهره. از اینکه خدایا رحم کن ! از اینکه لحظه بعد چه می شود! از اینکه .... بماند ! هر چه...
-
I Miss You
پنجشنبه 20 اسفند 1394 21:34
یه بازی دارم تو گوشیم تا چند وقت سراغش نمی رم یه پیغام میده میگه : "I Miss You" :)) منم که دل رحمممم . عمرن دست رد به سینش بزنم :)) خیلی جالبه معرفت این بازی از بعضی آدما بیشتره ! چون در حال حاضر تنها کسیه که دلتنگم میشه :|
-
آخ دستااااام :((
پنجشنبه 20 اسفند 1394 21:10
یه چیزی حدود ده ساعته که بدون time out دارم خونه تکونی می کنم. اونم به شیوه مزخرف خودم :| تو شیوه مزخرف مذکور همه چی باید حتی تمیزتر و براق تر از روز اولش بشن و بنا به همین شیوه مزخرف مذکور الان تموم انگشتا و استخوانای دستم به حالتی از التهاب و درد رسیدن که فک کنم خواب شبم ازم بگیرن :(( البته چند هفتس که تموم اخر هفته...
-
بی تو هرگز مادر :)))
چهارشنبه 19 اسفند 1394 23:10
و باز هم این تنها مادر است که برای تحقق خواسته فرزندنش ( حتی اگر ماده غولی بیست و پنج ساله باشد ! ) خلاق ترین موجود عالم می شود :)
-
روزی پرنده می شوم
یکشنبه 16 اسفند 1394 00:19
هر وقت بهار میاد من پر میشم از فکر و خیالای عجیب و غریب بهار خیلی حرفا واس گفتن داره بهار خیلی چیزا تو دامنش میاره . نمونه اش من :) بهار خیلی عجیبه. شاید خیلیا بگن بهار شروع یه زندگیه دوبارس. اما از نظر من بهار یه نشونه اس. یه نشونه که هر بار با اومدنش بهم می فهمونه یه سال از تموم روزایی که واس پرنده شدن باید بشمریشون...
-
معجزه لبخندی است به شیرینی اشک ...
شنبه 15 اسفند 1394 23:36
معجزه را نباید معجزه خواند. شاید دلیل محال و دور بودن معجزه نامش باشد. شاید دلیل محال و دور بودن معجزه حسی باشد که سختی اسمش القا می کند. معجزه را شاید بتوان دعوتی خیالی و پذیرشی حقیقی از جان و دل دانست . به همین سادگی ! در همین نزدیکی، درست چندقدم آن طرف تر از من کسی هست که هر روز ما را به معجزه می خواند. خوب گوش کن...
-
صرفا اَداس :|
جمعه 14 اسفند 1394 13:51
بعد کلی مذاکره و به جواب نرسیدن مجبور شدم تلگرامشو پاک کنم . انقد ور رفت و رفت تا بلخره ی بازی جدید نصب کرد. بعدش گفدم خب تفریحم لازمه عب نداره یخورده بازی کن اما یهو دیدم غروب شد و تو همون پوزیشنی که بود مونده. غاطی کردم گرفدم گوشیو خاموش کردم پرت کردم تو کمد. یهو دیدم رفته داره با گوشی خونه کلنجار میره. میگم پاشو...
-
بعضی از بعضی ها
سهشنبه 11 اسفند 1394 17:23
به بعضیام باید گف باشه فهمیدیم تو خونت قیطریه اس، هیچ کفش و لباسیم جز آدیداس به تنت نمیشینه : ایییییش به بعضیام باید گف با اینکه من تا حالا خدارو ندیدم اما شک ندارم تو خودِ خدا رو زمینی :) .بس که منبع آرامشی جانم :). بس که ستونی بره دل غمدیدم :). بعضیام که کلن ای کیو سان ان. چیزی نباید بشون گف. خودشون سرخود مشکل گشان....
-
جانا تویی تنها طبیب ...
چهارشنبه 5 اسفند 1394 08:23
می دونم تا وقتی هستی نباید غصه خورد اما اگه خودتم جای من بودی الان همین چارتا موی سیاهیم که از سر بی خیالی رو سرم مونده رو نداشتی :( من که به این شرایط عادت کردم. اما خوب نیس بنده هات حس کنن صداشونو نمی شنوی یا بدتر، می شنوی و برات مهم نیس :( بعضی گره ها فقط به دست خودت باز میشه. من نگران دوتا فرشته زندگیمم. نگرانم...
-
سلام از ماست ارباب :)
چهارشنبه 5 اسفند 1394 08:00
یه ماراتونی از مشهد رفتنای رگباری و پشت سر هم و البته یهوییِ وحشتناکی بین دوستای من شکل گرفته. ینی طوری شده که با هر کدومشون حرف میزنم بعد سلام باید ازشون بپرسم احیانا امروز و فردا عازم مشهد نیستی ؟ :| بدجور حس می کنم امام رضا شوخیش گرفته باهام. وگرنه این همه نیش به دل زدن عمرن نمی تونه کار ایشون باشه . اینحاست که...
-
همین طوری الکی :دی
سهشنبه 4 اسفند 1394 23:53
دلم به شدت حس نوشتن داره اما حیف که شرایط فراهم نیس :( فردا فراهم میشه به امید حق :)
-
اندر دل آتش درآ ...
پنجشنبه 29 بهمن 1394 00:22
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی گر سوی مستان می روی مستانه شو مستانه شو
-
چرا من بی قرارم ؟
جمعه 23 بهمن 1394 19:16
یه غباری از خستگی های زیاد و آزاردهنده رو تنم نشسته. به قدری که دوس دارم یه هفته بخابم و از دنیا بی خبر باشم. پرده اتاقمو بکشم بی خیال اومدن شب و روز شم. بی خیال درس. بی خیال کار. بی خیال پروژه. بی خیال چیزایی که بلد نیستم. بی خیال چیزای خیلی سخت و خشکی که باید یاد بگیرم. دلم یه دوست می خاد. دلم میخاد مدتی از خونواده...
-
اکسیژن لازمم !
پنجشنبه 22 بهمن 1394 20:08
ببین عزیزم حالا ک سر درمان نداری حداقل سر سازش داشته باش ! میدونی چن وقته دارم تحملت می کنم و صدام درنمیاد ؟ فک کنم تا من هستم توام هستی . پس بیا باهم کنار بیایم. بیا باهم دوس باشیم. باشه ؟
-
واقعن کلافگی :(
سهشنبه 20 بهمن 1394 23:29
چقد خوووب میشد اگه وقتی از یچیزی کلی لذت می بری دو ساعت بعدش همه نمی ریختن سرتو لذت مذکور رو تا قطره آخر از دماغت درنمیاوردن :| + بعضی وقتا آدمای با ارزش زندگیت به قدری کلافت می کنن که مجبور میشی کاری رو بکنی که نباید :(
-
سفارشی ، مخصوص ، دو رو خشخاشی اصن :))
سهشنبه 20 بهمن 1394 23:16
1.بفرما ! همینو می خاستی ؟ :| انقد از سیبیلاش تعریف کردی تا آخر آق کاظم با جعبه شیرینی اومد پیشت. الکی مثلا سوغاتی و تشکر و ایناس :)) 2. میدونی چن وقت بود اینجوری بغلت نکرده بودم :( چقد بده وقتی غریبه میشی :( 3. اینم خدمت شما ستاره خانوم :***
-
بی خیالی !
شنبه 17 بهمن 1394 01:11
یکی از مزایای فوق العاده خوب کتاب اینه ک باعث میشه ب هیچی فک نکنی ینی میدونی ی جورایی ی خط قرمز می کشه رو تموم نگرانیا و دغدغه هات . این خیلی دلچسبه :) امروز فهمیدم شنا کردنم ی همچین خاصیتی رو تو من ایجاد می کنه :) دوس دارم زندگیمو پرکنم از این مواد مخدر :) بشنوید
-
غبطه نه حسادت !
جمعه 16 بهمن 1394 01:40
خوش به حالت اگر چیزی برای یاد دادن داری ...
-
کمی بلندتر :)
پنجشنبه 15 بهمن 1394 13:52
شبی که از همه عمر من سیاه تر است برس به داد غریبی که بی پناه تر است کمی بخند و شب شهر را چراغان کن تو که تبسمت از ماه نیز، ماه تر است :)
-
باده تویی !
دوشنبه 12 بهمن 1394 13:26
آه که آن صدر سرا می نکند بار مرا *** می نکند محرم جان محرم اسرار مرا نغزی و خوبی و فرش آتش تیز نظرش *** پرسش همچون شکرش کرد گرفتار مرا گفت مرا مهر تو کو رنگ تو کو فر تو کو *** رنگ کجا ماند و بو ساعت دیدار مرا