روزی پرنده می شوم
روزی پرنده می شوم

روزی پرنده می شوم

دو نقطه خباثت زیاد :))

مامی : من دارم میرم مامان بزرگتو بشورم ، بعدشم خونه رو جارو می کشم. 

من: چشم مامان. الان میام مامان بزرگو میشورم، بعدشم خونه رو جارو می کشم :|


ینی مدیونی اگه فک کنی جملات مامان امری بودا. اصل خبر بود اصن :|


کل ذوق من واس شستن ننه خان جانم اینه که وقتی دارم می شورمشو اون مث بچه هایی که از حموم می ترسن لباشو به شدت گاز می گیره و چشاشو تا حد کور شدن ( دور از جونشون البته ! ) محکم می بنده یه دل سیر بش بخندم. عاخه گوشاش سنگینه صدای پاچیدنمو نمی شنوه :)))


نظرات 3 + ارسال نظر
زینب (مسافرکربلا) دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت 00:22 http://www.zendegiiziresayekhoda.mihanblog.com

تازه میفهمم چه دختر خوبی هستی شما !
آخی بنده خدا حتما براش خیلی سخته یکی دیگه بشورتش...

نه بابا وظیفس :)
عاره ولی پیر شدن دیگه. باید کمکشون کرد :)

marzi یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت 10:20

چه دختر خوبی هستی تو که حرفو تو هوا زدی(گرفتی) ای ول.
مامانت باید به داشتنت افتخار کنه.

چه باحال. یاد ننه زینب خدابیامرز افتادم. البته من هیچ وقت نشستمش. مامان این کار رو میکرد. با مامانم راحت بود.

مامانمم چون میدونه من می گیرم خبری دستور میده :))
خدا بیامرزتشون. روحشون شاد :)

الهام جمعه 17 اردیبهشت 1395 ساعت 18:01

مامان منم حرفاشو در لفافه میگه!!!
آخی چه مامان بزرگ نازی:))))

به به سلاملیکم
من عاشق این جملات خبری مامانام :))
عاره خیلی جیگره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.