روزی پرنده می شوم
روزی پرنده می شوم

روزی پرنده می شوم

من و فندقمون :)

تجربیات اخیر نشون داده که بنده از جمله راننده های خانمی میشم که علاوه بر تبحر در تمامی مهارت های رانندگی به جدول هم علاقه خاصی دارن!  البته حوزه علاقه مندی من یکم گسترده تره، تو این مدت به رفتن توی جوب و صعود از درخت با ماشین هم ارادت خاصی داشتم :|

از همین تریبون برای شهردار محترم  زبون درازی می کنم:)) . 


+ تو این تعطیلات اخیر با چارتا داداش تمرین رانندگی می کنم . قسمت قشنگ کار اینجاس که هر کدوم خودشونو شوماخر تمام و بقیه رو درشکه سوار می دونن! بنابراین اولین جمله ای که بعد از سوار شدن تو ماشین ازشون می شنوم اینه که هر چی بقیه گفتن بریز دور ، اونا ک راننده نیستن، بذا خودم از اول بت یاد میدم :/


من چیکاره بیدم ؟؟!

آورده اند که روزی :

گل گاو زبان جان که یکی از نوابغ این مملکت بوده و از جمله کاندیداهای اصلی فرار مغزها به حساب میومده :)) ، با همین هوش سرشارش کرم مرطوب کننده دست و صورت QV رو میزنه رو مسواک و شروع می کنه به سابیدن دندوناش. متحیر از اینکه چرا خمیردندون تو دهنش کف نمی کنه هی شدت عمل کارشو بیشتر می کنه اما تغییری حس نمی کنه! بدون تعجب از اینکه تا انتهای حلق مبارکش چرب شده و بوی کرم میده میاد روی خمیر دندون مذکورو می خونه و طبق معمول چار تا فش نثار من بدبخت می کنه که این سمیه کثافت چ مایه دار شده رفته خمیر دندون QV گرفته :/

خلاصه بعد از کلی درگیری ذهنی که با خودش داشته می فهمه که این کرم مرطوب کننده خودش بوده نه خمیر دندون :||

اما ازون جایی که از نظر اوشون هر اتفاقی تو هر گوشه جهان هستی بیوفته بلخره من ی تقصیری توش دارم، جنابمون رو به باد کتک و فش گرف که تقصیر توئه که کرمو جای خمیر دندون گذاشتی :|


آنچه خواندید مختصری از منطق منطقیه یک ترک زبان بود !!

من دیگه حرفی ندارم :|