روزی پرنده می شوم
روزی پرنده می شوم

روزی پرنده می شوم

سمیه عستم یک بروسلی :)))

با یکی دعوا کردم تو تاکسی.الانم تو تاکسیم 

ولی دعواعه خیییلی حال داد. دخدره گرگ دریده از هر ورش ی تیکه مو ریخته بیرون فک کرده خیلی با کلاس و روشنفکر شده الان 

منم شستم پهنش کردم رو بند. مث اسفند رو اتیش شده بود بیچاره :))

خیلی خوش گذشت خدا قسمتتون کنه :))))

نظرات 3 + ارسال نظر
جوجه طلایی سه‌شنبه 5 آبان 1394 ساعت 20:29

دمت گرم. خوب کردی. حقش بود

قابل نداشت :))
عاره حقش بود

marzi سه‌شنبه 5 آبان 1394 ساعت 12:40 http://rozegaremarzi.blogsky.com

کاش منم مثل تو قوی بودم میتونستم بعضیها رو سرجاشون بنشونم. حیف که اینقدر جسارت ندارم

منم گرفتارم کم بهت سر میزنم. حال و احوالم فعلا جالب نیست. اگه خدا کمک کرد و سرحال شدم بیشتر میام پیشت.
با پستات شاد میشم.

می تونی فقط باید همیشه یادت باشه حق گرفتنیه نه دادنی

ان شاءالله حالت هرچه سریعتر خوب بشه و ادامه بارداری برات لذت بخش تر

جوجه طلایی دوشنبه 4 آبان 1394 ساعت 23:28

دوست داشتم بیش تر توضیح میدادی که ما هم بهمون حس خوش گذشتن دست بده
والا مگه ادم چقدر میتونه فوضول باشه

تو تاکسیای ازادی تا کرج چون مسیر طولانیه همه دوس دارن جلو بشینن که راحت باشن البته خب مسلمه که این حق کسیه که اول صف وایساده. دخدره نفر سوم بود تا تاکسی وایساد دوید رفت جلو نشست منم باهاش دعوام شد. بهش گفتم رفتارت مناسبه جنگله نه شهر :))
اخرشم که دیدم قانع نمیشه بهش گفتم شعورت در همین حده :))))
تازه مجبورش کردم بیاد پشت بشینه. بیچاره داشت اتیش می گرفت. جات خالییییی :دی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.