روزی پرنده می شوم
روزی پرنده می شوم

روزی پرنده می شوم

صدایم را به یاد آر...

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست *** که هرچه بر سر ما می رود ارادت اوست

نظیر دوست ندیدم اگرچه از مه و مهر *** نهادم آینه ها در مقابل رخ دوست

صبا زحال تنگ ما چه شرح دهد *** که چون شکنج ورق های غنچه توبر توست

نه من سبوکش این دیر رندسوزم و بس *** بسا سرا که در این کارخانه سنگ و سبوست

مگر تو شانه زدی زلف عنبر افشان را *** که باد غالیه سا گشت و خاک عنبر بوست

نثار روی تو هر برگ گل که در چمن است *** فدای قد تو هر سروبن که بر لب جوست

زبان ناطقه در وصف شوق نالانست *** چه جای کلک بریده زبان بیهده گوست

رخ تو در دلم آمد مراد خواهم یافت *** چرا که حال نکو در قفای فال نکوست 

نه این زمان دل حافظ در آتش هوس است *** که داغدار ازل همچو لاله خودروست

نظرات 1 + ارسال نظر
ستاره جانا پنج‌شنبه 29 مرداد 1394 ساعت 18:06

ما با هم میریم مشد من میدونم :)

می دونم امام رضا دل تو رو نمی شکونه:)
منم ک این وسط هویجم هیچ وقت به حرفم گوش نمی ده:|
:))

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.