روزی پرنده می شوم
روزی پرنده می شوم

روزی پرنده می شوم

شِت

کم مونده بود وسط حرفاش پاشم بزنم بیرون!!

داخل اتاق رئیس تو شرایطی گیر کرده بودم که باید بگم قشنگ اون جیغ می کشید، من بلندتر داد میزدم :|

من که منم اما اون رئیس نبود، شکمم بود. ینی جییییغ می کشیدااا. عجیب و غریب واس خودش سمفونی میزد بلنددددد 

بعد رئیس مات و مبهووت از ولوم صدای من نگام می کرد فقط. مونده بود من چرا هر چن لحظه یبار انقد هیجانی میشم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.