روزی پرنده می شوم
روزی پرنده می شوم

روزی پرنده می شوم

که امید دل و جانش تو باشی :)

خوشا دردی که درمانش تو باشی *** خوشا راهی که پایانش تو باشی 


خوشا چشمی که رخسار تو بیند *** خوشا ملکی که سلطانش تو باشی 


خوشا آن دل که دلدارش تو گردی *** خوشا جانی که جانانش تو باشی 


خوشی و خرمی و کامرانی *** کسی دارد که خواهانش تو باشی 


چه خوش باشد دل امیدواری *** که امید دل و جانش تو باشی 


همه شادی و عشرت باشد، ای دوست *** در آن خانه که مهمانش تو باشی 


گل و گلزار، خوش آید کسی را *** که گلزار و گلستانش تو باشی 


چه باک آید ز کس ؟ آن را که او را *** نگهدار و نگهبانش تو باشی 


مپرس از کفر و ایمان بی دلی را *** که هم کفر و هم ایمانش تو باشی 


مشو پنهان از آن عاشق که پیوست *** همه پیدا و پنهانش تو باشی


برای آن به ترک جان بگوید *** دل بیچاره، تا جانش تو باشی 


سمیه :) طالب درد است دائم *** به بوی آن که درمانش تو باشی 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.