روزی پرنده می شوم
روزی پرنده می شوم

روزی پرنده می شوم

او پاره تن من است

این بار نیز نسخه دیگری برای او پیچیدند،"بزنش بذار ازت بترسه، بذار این کار زشتشو ترک کنه". من اما بیشتر از همیشه از این کار واهمه داشتم. آخه این بار حضوری نورانی منو تهدید کرده بود. حضوری نورانی ب خوابم اومده بود و بهم فهمونده بود این کار چ تبعاتی برام داره. یادمه آخرین باری ک دست روش بلند کردم شب عید بود اما من هنوز درد وجدانم خوب نشده. من هرگز این کار رو نمی کنم.هرگز. حتی اگه صدها برابر بیشتر ازین اذیتم کنه. اما نه بخاطر واهمه از تبعات کارم بلکه ب خاطر اینکه او پاره تن من است:)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.