وجود فرشته چاق و مهربون!! زندگی من همیشه واسم پر از خیر و برکت بوده. یکیش اینه که حس میکنم به خاطربودنش کنارمون خدا حتی ی لحظه هم چشم ازمون برنمی داره. بقیه رو نمی دونم اما من که لذت نگاهشو همیشه تو دلم حس می کنم.
چن روز پیش انقد دلم از یه چیزی پر بود که رو پل همت وایساده بودمو همش داشتم به ماشینایی که با سرعت از زیر پل رد میشدن نگاه می کردم و خودمو زیر اون ماشینا تصور می کردم. بهش گله کردم گفتم منو داری سخت تحقیر می کنی. داری سخت آزمایش می کنی. گفتم منو دوس نداری. چن دیقه بعدش یه ایمیل خیلی امیدوارکننده درمورد مشکلم بهم اومد:|
چن ساعت بعدشم یادم افتاد که یادم رفته نمازمو بخونم و نماز ظهر و عصرم قضا شده. خدا همچین محکم زد تو دهنم گف ببین من تو رو فراموش کردم یا تو منو ؟ و من طبق معمول حرفی واس گفتن نداشتم و لالِ لال بودم:|
داشتم از فرشته می گفتم . از دیگر مزایای داشتنش اینه که انقد بهونه دستت میده تا بتونی خونه و زندگیتو کلن از خونواده جدا کنی و تو یه خونه مستقل زندگی کنی و نصفه شبی آهنگ ثانیه رو با ته ولوم گوش بدی :)
هیچی مث قبل نمیشه. همه میگن تو یدونه بودی. دیگه مثلت تو دنیا نمیاد.
منم میگم تو یدونه بودی. اگه اینطوری نبود نبودنت انقد همه چیو بد نمی کرد. کاش داشتمت ...
خط اخم چشات ! همون خطی که بیشتر از هر حرف و حربه ای کارساز بود. چقد بهش احتیاج دارم.
زندگی بدون تو ... اصلا دیگه اسمش زندگی نیس ...
اندر احوالات این روزای من اینکه سمینار کوفتی تموم شد و من یکی از مراحل سخت ارشد رو با موفقیت پشت سر گذاشتم:)
امروز پنج شمبه تابستون شیرین من شروع میشه و فردا جمعه تابستون شیرین من تموم میشه : |||
البته اگه نوشتن داکیومنت سمینارو جزو تفریحات و سرگرمی های تابستون به حساب بیاریم :|
+ نگه داشتن حرمت آدم ها کاریه که هیچ وقت از انجام دادنش پشیمون نمی شیم. بعضی رفتارا ناراحتم می کنه :(
خسته امممممم، خسسسسسته : ماااامااااااااان
ای که افتادن برگ از درخت در نظرت حساب ها دارد، مرا به خاطر تمام حرف های بی حسابم فقط ببخش.