می دونم تا وقتی هستی نباید غصه خورد اما اگه خودتم جای من بودی الان همین چارتا موی سیاهیم که از سر بی خیالی رو سرم مونده رو نداشتی :(
من که به این شرایط عادت کردم. اما خوب نیس بنده هات حس کنن صداشونو نمی شنوی یا بدتر، می شنوی و برات مهم نیس :(
بعضی گره ها فقط به دست خودت باز میشه. من نگران دوتا فرشته زندگیمم. نگرانم خیرحبیبم. نگران :(
"و اصلا تو در این دنیا سخت تنهایی و تنهایت گذاشته اند که با او باشی .تنها با او ... "
اعترافات شهر خدا
سید مجتبی حسینی
خوشا دردی که درمانش تو باشی *** خوشا راهی که پایانش تو باشی
خوشا چشمی که رخسار تو بیند *** خوشا ملکی که سلطانش تو باشی
خوشا آن دل که دلدارش تو گردی *** خوشا جانی که جانانش تو باشی
خوشی و خرمی و کامرانی *** کسی دارد که خواهانش تو باشی
چه خوش باشد دل امیدواری *** که امید دل و جانش تو باشی
همه شادی و عشرت باشد، ای دوست *** در آن خانه که مهمانش تو باشی
گل و گلزار، خوش آید کسی را *** که گلزار و گلستانش تو باشی
چه باک آید ز کس ؟ آن را که او را *** نگهدار و نگهبانش تو باشی
مپرس از کفر و ایمان بی دلی را *** که هم کفر و هم ایمانش تو باشی
مشو پنهان از آن عاشق که پیوست *** همه پیدا و پنهانش تو باشی
برای آن به ترک جان بگوید *** دل بیچاره، تا جانش تو باشی
سمیه :) طالب درد است دائم *** به بوی آن که درمانش تو باشی
خدایا امروزمونو با سلیقه خودت بچین که تو بهترین چینندگانی : دیییییی
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود *** پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود
یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند *** گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود
آخر ای خاتم جمشید همایون آثار *** گر فتد عکس تو بر نقش نگینم چه شود
واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزید *** من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود
عقلم از خانه به در رفت وگر می این است *** دیدم از پیش که در خانه دینم چه شود
صرف شد عمر گرانمایه به معشوقه و می *** تا از آنم چه به پیش آید از اینم چه شود
خواجه دانست که من عاشقم و هیچ نگفت *** حافظ ار نیز بداند که چنینم چه شود
ای که افتادن برگ از درخت در نظرت حساب ها دارد، مرا به خاطر تمام حرف های بی حسابم فقط ببخش.
خدایا خیلی دوس دارم باهات حرف بزنم ولی حس می کنم هرچی بگم زِره مفته:|.