تمام اتفاقات امروز خونه حاکی ازین بود که تنها موندن تو خونه سرد مجردی خودم و پیچیدن تو پره های شوفاژ سه هیچ از بودن تو کانون گرم خونواده جلوتره :|
فرشته جان یه مشکل جدید پیدا کرده که تقریبا یه هفتس مارو از زندگی ساقط کرده. رفت و آمدا و سرو صداهای بیش از حد نوه ها هم امروز کاملا منو مجاب کردن که فردا صبح الطلوع بارو بندیلمو جمع کنم و برگردم به سردخونه خودم. راستش سرمای اونجا چون با حس دلچسب تنهایی و سکوت دلچسبترش قاطی میشه اصلا آزار دهنده نیس. بلکه خیلی هم آرام بخشه.
بازم همه چی به هم پیچیده. اتفاقات تو خونه که سر جای خودش. داشتم امیدوار میشدم که تا یه ماه دیگه می تونم دفاع کنم اما خب با نتایجی که امروز گرفتم ...