...

بعضی وقتا مث امروز یادم میره یه جایی مث اینجا هم دارم. یه جایی که مث یه چاله فضایی پر از جاذبه می تونه تموم غصه های منو بریزه تو خودشو آرومم کنه. اگه نمی یومدم اینجا واس این بود که انقد اتفاقات رنگارنگ برام تو این چن وقت افتاد که نمی دونستم باید کدومو بنویسم. از جمله مهم ترینش این بود که یکی دو روزه فهمیدم کل تلاشی که تو این شیش ماه واس پایان نامم کردم با پیدا شدن یه مقاله جدید و نقض شدن کارهای من رفت رو هوا. خب به جهنم. کاریش نمی تونم بکنم که. پس باید از حافظه ماهی گونم کمک بگیرم برای فراموش کردنش. امیدوارم این یه جا بدردم بخوره حداقل. 

فرشته دوباره شروع کرده به کتک کاری. نمی دونم چشه. امروز صبح تا تو پارکینگ دمبالم کرده بود واس اینکه بتونه بزنتم. نمی دونم چ آرامشی از این کار بش دست میده. احساساتش واقن عجیبه. کاش می تونستم درکش کنم. شاید اینجوری کمتر بم فشار میومد. 

دوستم دعوتم کرده واس جشن عقدش . وقتی کسی جایی دعوتم می کنه بیشتر ناراحت میشم تا خوشحال . نمی تونم برم خب. شیمای عزیز انقد با مرام و خانومه که نمی تونستم بش بگم نمیام. نمی دونم چیکار کنم خدایا خودت حلش کن. 

نمی دونم چرا ناراحته . بم نمیگه ولی ازم ناراحته. کاش باهام حرف میزد :(


نظرات 2 + ارسال نظر
marzi یکشنبه 4 مهر 1395 ساعت 09:45 http://rozegaremarzi.blogsky.com

آخیییی عزیزم.

زینب (مسافرکربلا) شنبه 13 شهریور 1395 ساعت 00:17

سلام دونه برف عزیزم
چه پر حاشیه بود واقعا اینبار پستت موندم درمورد کدومش نظر بذارم...
فرشته همون فرشته ای که قبلا هم یه پست درموردش گذاشته بودی؟

سلام زینب جون
عاره زندگیم خیلی پرحاشیه شدن کلن . خودمم نمی دونم باید راج به کدومشون پست بذارم.
عاره من فقط همون یه فرشته رو دارم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.