یه چیزی حدود ده ساعته که بدون time out دارم خونه تکونی می کنم. اونم به شیوه مزخرف خودم :|
تو شیوه مزخرف مذکور همه چی باید حتی تمیزتر و براق تر از روز اولش بشن و بنا به همین شیوه مزخرف مذکور الان تموم انگشتا و استخوانای دستم به حالتی از التهاب و درد رسیدن که فک کنم خواب شبم ازم بگیرن :((
البته چند هفتس که تموم اخر هفته های من به این شکل می گذره اما امروز دیگه اوج فاجعه بود :|
با تموم این اوصاف یقین دارم که خونه تکونی حتی به این شیوه مزخرف توسط خودم درد کمتری نسبت به اوردن یه کارگر بدبخت و خسته به خونه، داره. این که من حال نداشته باشم خونه خودمو تمیز کنم و اینکه من نسبت به یه ادم دیگه وضع مالیم بهتر باشه هیچ کدوم دلیل به این نمیشه که یکیو بیارمو با تموم خستگی ای که تو جونشه بهش دستور بدم و ازش کار بکشم.
این روح دهاتی وار و دور از اشرافیت خودمو خیلی دوس دارم :)
حالا چرا دهاتی وار؟ بهتره بگی انسانی و اخلاقی. یا مثلا روح نوع دوستی. اینجوری بهتره.
خسته نباشی بانو.
چون آدمای متمدن غالبا خودشونو درگیر خونه تکونی نمی کنن
واس همین حس کردم من دیگه زیادی دهاتی ام :))
با وبلاگتون خیلی حال کردم بقول خودمونیا دمتون گرم
واقعا وبلاگ محشری دارین بازم تشکر میکنم
امیدوارم به سایت ماهم سری بزنی شاید به دردتون بخوره یروزی
به امید دیدار
6518
مرسی
قربون شیوه مذخرفت میرم دیگه
انشالله خدا یه آرشی هم به تو بده غصه خونه تکونی نداشته باشی. خخخخ
ینی میشههههههه ؟
:)))