مدت زیادی است ک دست و پا چلفتگیم بدجوری دارد روی مخم رژه می رود. بدبختی اینجاست ک متوقف هم نمی شود!
چند هفته پیش در یک حرکت انتحاری در سایت دانشگاه و جلوی چشمان n هم کلاسی ذکور طوری در یک آن به سه جا اصابت کردم ک نزدیک بود پایم چلاق و کل پارتیشن روی سرم آوار شود:|
چند روز پیش نزدیک بود با تمام هیبت توی سینی پراز استکان های چای داغ پخش شوم:|
و فاجعه بارتر از همه ،در مغازه ای ک امروز برای خرید رفته بودم زدم یکی از وسایل داخل ویترین را شکستم:| اما هرچه اصرار کردم مغازه دار خسارتش را نگرفت
حالا اینکه امروز چندبار در همین چندساعتی ک با ستاره جان بودم پایش را لگد کردم؟ بماند:|
دستم ب دامن گل گلیتان تا اتفاقات بدتری نیفتاده برای توقفش بسیار دعا کنید. باز هم:|